3 لاک پشت 4 |
به نام خدا
من تابستان امسال به کلاس های زبان و تئاتر می رم.
امسال مجبور شدم مدرسه ام رو عوض کنم واقعاٌ واسم سخت بود آدم پنج سال توی یک مدرسه ای درس بخونه بعد مجبور بشه مدرسه ای که تمام خاطره ی ابتداییش اون جاست رو ترک کنه،. البتّه تقصیر هیچ کس نیست ، بالاخره هرکی بزرگ میشه ومجبور میشه محل خاطراتش رو ترک کند وبا سختی خاطره های دیگه ای رو شروع کند
2روز پیش با مامانم رفتیم واسه ی ثبت نام مدرسه ی جدیدم، مدرسه ی خیلی بزرگی بود مثل یک پارک بزرگ بود وسط راهروش هم یک حوض بزرگ بود.البتّه چون حیاط مدرسه ی سال پیشمون اندازه ی پای مورچه بود از دیدن حیاطی به این بزرگی تعجّب کردم انگاری پای مورچه 2 میلیون برابر شده باشه ولی با این حساب حیاط مدرسه ی ابتدایی ام رو بیشتر دوست داشتم...
¤ نویسنده: سحر