3 لاک پشت 4 |
{به نام آنکه در سایه سار محبّت اش زندگی می کنیم}
*چتر شکسته*
صبح باران
ظهر بارن
عصر باران
کوچه ها
پس کوچه های خیس
چشم شفّاف تمام خانه ها خیس
بال گنجشک و پر پروانه ها خیس
پای باران
باز از دالان تنگ ناودان ها
می خورد لیز
جویبار کوچک از آواز لبریز
شاخه های کوچک چترم شکسته
بر سرم آغوش خود را ،چتر بسته
دست هایم
پاهایم
چون سرم خیس
چون درختم من
تمام پیکرم خیس
مانده ام در راه ، در راه
کاش می شد راه کوتاه
کاش می شد_
آسمان آرام و آبی
آفتابی
سروده: محمود پوروهّاب
¤ نویسنده: سحر
به نام خدا
من تابستان امسال به کلاس های زبان و تئاتر می رم.
امسال مجبور شدم مدرسه ام رو عوض کنم واقعاٌ واسم سخت بود آدم پنج سال توی یک مدرسه ای درس بخونه بعد مجبور بشه مدرسه ای که تمام خاطره ی ابتداییش اون جاست رو ترک کنه،. البتّه تقصیر هیچ کس نیست ، بالاخره هرکی بزرگ میشه ومجبور میشه محل خاطراتش رو ترک کند وبا سختی خاطره های دیگه ای رو شروع کند
2روز پیش با مامانم رفتیم واسه ی ثبت نام مدرسه ی جدیدم، مدرسه ی خیلی بزرگی بود مثل یک پارک بزرگ بود وسط راهروش هم یک حوض بزرگ بود.البتّه چون حیاط مدرسه ی سال پیشمون اندازه ی پای مورچه بود از دیدن حیاطی به این بزرگی تعجّب کردم انگاری پای مورچه 2 میلیون برابر شده باشه ولی با این حساب حیاط مدرسه ی ابتدایی ام رو بیشتر دوست داشتم...
¤ نویسنده: سحر